سفرنامه لبنان سرزمین سروها؛ راهنمای سفر و ویزا
سفر به لبنان از اون سفرهایی هست که طعم خوشش تا مدت ها با آدم میمونه. بدلیل نزدیکی فرهنگی که حداقل با بخشی از مردمش داریم خیلی وقت ها حس بودن در یک کشور دیگه رو نداشتم و ارتباط با مردمش خیلی راحت بود. برای دیدن لبنان با تاریخ کهن هزاران ساله که بخشی از حکومت شام و عثمانی بوده ۸ روز زمان کمی هست. توی این مدت سعی کردم به مناطق مختلف کشور از شمال تا جنوب و شرق و مناطقی که ایرانی ها کمتر به اونجا میرند سر بزنم و توی این سفرنامه لذت دیدن لبنان رو به اشتراک بزارم. مرور عربی که زمان مدرسه آموختیم توی این کشور عرب زبان کمک خوبی میتونه باشه.
روز اول؛ طرابلس در شمال لبنان
پرواز از ایران به بیروت Beirut با ایران ایر و صبح زود بود. پروازی که با سایر پروازهای خارجی که قبلا دیده بودم متفاوت بود. قبلا دیده بودم مسافرهای پروازهای طولانی نماز بخونند ولی در پرواز تهران-بیروت ۸۰ درصد مسافرها نماز صبح رو خوندند. موقع خروج از هواپیما هم مسافرها با همون پوششی که سوار شده بودند از هواپیما خارج شدند.
مامورای مرزی لبنان کمی کند هستند و برای ورود به لبنان کمی معطل شدم. فرودگاه رفیق حریری بیروت ۳۰ دقیقه اینترنت وای فای رایگان داره ولی فقط توی سالن ترانزیت میشه ازش استفاده کرد.
واحد پول لبنان لیر هست. هر دلار امریکا معادل ۱۵۰۰ لیر لبنان هست و تقریبا همه جا دلار رو قبول می کنند. اگر دلار خورد دارید نیازی به تبدیل کردنش به لیر ندارید. سال ها قبل پول ایران رو هم قبول می کردند ولی الان حتی صرافی ها هم ریال ایرانی قبول نمی کنند. توی فرودگاه هم صرافی داره هم بانک و نرخ هاشون با هم تفاوت چندانی نداره.
فرودگاه بیروت در جنوب شهر قرار گرفته و برای رفتن به مرکز شهر اتوبوس نداره. ساده ترین راه تاکسی های فرودگاه هست که کرایشون ۲۰ تا ۳۰ دلار بسته به مقصد و قدرت چونه متفاوته. راه دوم اینه که بلوار ۵۰۰ متری فرودگاه رو پیاده رفت و اول بلوار امام خمینی تاکسی به مقصد مرکز شهر به قیمت ۱۰ دلار گرفت. راه سوم هم که انتخاب من بود سوار شدن به ون های پلاک قرمزی هست که هر ۱۰ دقیقه از جلوی ترمینال ورودی فرودگاه عبور می کنند. فهمیدن مسیر این ون ها کار سختیه و راننده هم ممکنه تلاش کنه کرایه زیادی بگیره. کرایه عادیشون ۱۰۰۰ لیر هست و نهایتا ۱۰۰۰ لیر هم اگر کوله یا چمدون بزرگ همراه مسافر باشه. بعد از نیم ساعت و عبور از ترافیک وحشتناک صبحگاهی بیروت جلوی ترمینال اتوبوسرانی چارلز حلو در محله دورا پیاده شدم.
همون موقع یک اتوبوس به مقصد طرابلس Tripoli در شمال لبنان حرکت می کرد. بلیط ۵۰۰۰ لیری اتوبوس بزرگ کولر دار رو خریدم و دیدن بیروت رو برای بعد گذاشتم. مسیر ۸۰ کیلومتری بیروت-طرابلس از کنار خط ساحلی دریای مدیترانه بود و ۱ ساعت و نیم طول کشید. سه بار در طول مسیر ایستگاه های بازرسی بود که فقط با یک نگاه ساده سرباز به راننده برای ادامه مسیر اکی میداد.
پیدا کردن مسافرخانه بذر Seed Guest House کار راحتی نبود و نیم ساعتی داشتم دنبالش میگشتم. بعد از پیدا کردنش هم بهم گفتند تا ساعت ۲ اتاق آماده نمیشه. مسافرخانه متعلق به یک سازمان غیر دولتی به اسم بذر آرزو بود که به کودکان جامونده از تحصیل، آموزش میداد.
اتاق من هم یکی از کلاس های همین شبه مدرسه بود. کرایه اتاق شبی ۱۷ دلار شد که به گفته مدیرش نزیه، مستقیم صرف آموزش این کودکان میشه که حس خیلی خوبی بود. البته خوابیدن توی مدرسه محدودیت های خودش رو داشت و از من خواسته شده بود تا ساعت ۵ که بچه ها انجا هستند از حمام استفاده نکنم.
به توصیه نزیه برای ناهار به رستوران ابوحسین رفتم که غذاهای لبنانی با قیمت مناسب داشت. گفتم غذایی سفارش بدم که تا حالا نخوردم. غذایی به اسم فول و قیمت ۳۵۰۰ لیر سفارش دادم. از قیافه غذا فکر کردم لوبیا سفارش دادم و من هم عاشق لوبیا! خستگی زیاد و گرسنگی دقتم رو کم کرده بود و تازه قاشق چهارم فهمیدم غذا مزه لوبیا نمیده و طعمی داره که برام آشنا نیست. با دقت بیشتر نگاهش کردم. اوه داشتم باقالی می خوردم!!! برای منی که توی سه سالگی با خوردنش تا اون دنیا رفتم و برگشتم خیلی ترسناک بود. تا تونستم هله هوله خوردم تا شانس کمتری برای جذب باقالی ها بزارم. برگشتم مسافرخونه مشغول استراحت شدم و هر نیم ساعت علائم حیاتی و رنگ پوستم رو چک می کردم. برای اطمینان روی یک برگه هم بزرگ مشکلم رو نوشتم و جلوی درب اتاق گذاشتم 😀 خوشبختانه میزان باقالی ها کم بود و اتفاق بدی نیافتاد.
نزدیک های غروب که احساس بهتری پیدا کردم رفتم توی شهر گشتی بزنم و علاوه بر دیدن میدان ساعت که قلب شهره با یک تاکسی خطی تا کنار ساحل رفتم و اولین دیدارم رو با دریای مدیترانه در لبنان داشتم.
روز دوم؛ طرابلس، جبیل و بترون
نمیتونم بگم شب قبل خواب خیلی خوبی داشتم. کافه روبرو تا ۲ بامداد موسیقی بلند پخش میکرد و بچه های مدرسه پشتی هم صبح زود شروع کردند به فوتبال بازی کردن. هوا هم گرم بود و پنکه کمک چندانی نمیکرد، فقط با صدای بلندش جلوی ورود صداهای بیرون رو تا حدی میگرفت. با همه این ها به قدری خسته بودم که نهایتا تونستم چند ساعتی بخوابم.
قبرستان باب الرمل نزدیک مسافرخانه بود که اول از همه سری بهش زدم. بعد هم توی شهر طرابلس و بازار دوست داشتنیش مشغول قدم زدن شدم. معماری مرکز شهر طرابلس سنگی هست و خونه های ۴-۳ طبقه سنگی و کوچه های باریک ویژگی بارزش هست. این کوچه های باریک با دیوارهای بلند باعث میشند توی تابستان که هوا خیلی گرمه، نسیم خنکی از سمت دریا بین این کوچه های شهر جریان پیدا کنه. مسافرخانه بذر هم سنگی بود ولی روی دیوارهاش رو با گچ پوشونده بودند. مردم طرابلس اکثرا سنی مذهب و بسیار معتقد هستند. به من گفته شده بود خیلی مراقب باشم چون مردم این قسمت لبنان با ایرانی ها خوب نیستند ولی من اصلا احساس ناامنی نداشتم. فقط موقع عکس گرفتن حواسم بود مردم توی عکس نباشند. خانم های شهر هم حجاب رو خیلی سفت و سخت رعایت می کردند و افراد بسیار کمی بدون پوشش سر دیدم. توریست هم توی شهر خیلی کم دیدم و توی قلعه تاریخی شهر فقط یک زوج فرانسوی بودند.
طرابلس قدمت بسیار زیادی داره و ساختش به زمان فینیقی ها برمیگرده و اسم دیگرش تریپولی هست. این شهر که بعد از بیروت دومین شهر بزرگ لبنان هست درحال حاضر بیشتر آثاری از دوران عثمانی ها و بعد از اون رو توی خودش جای داده.
دیدن طرابلس و مرکزش بیشتر از نصف روز زمان نبرد. ساعت ۱۲:۳۰ به میدون النور رفتم و سوار یک ون شدم که به سمت جنوب میرفت. نیم ساعت بعد ورودی بیبلوس از تاکسی پیاده شدم. شهر بیبلوس Byblos یا با اسم عربیش جبیل یکی از دیدنی های لبنان هست. جبیل قدمتی ۷۰۰۰ ساله داره و از زمان فنیقی ها که یک بندر مهم بوده تا امروز سکونتگاه انسان بوده. لایه های مختلفی از دوره های تاریخی رو میشه در شهر بیبلوس پیدا کرد. این شهر که جزو میراث جهانی یونسکو ثبت شده بین طرابلس و بیروت قرار گرفته و دسترسی بهش خیلی راحته. داخل خود شهر هم همه دیدنی ها رو میشه پیاده دید.
دیدنی بارز مرکز شهر قلعه شهر هست که بازدیدش بیش از ۱ ساعت طول کشید. سوق بیبلوس سنگفرش و زیبا بود ولی بیشتر توریستی بود و در حد و اندازه سوق زنده و واقعی طرابلس نبود. توی بیبلوس توریست زیادی دیدم و در کل پوشش مردم شهر با طرابلس تفاوت زیادی داشت.
بیبلوس واسه فسیل هاش هم خیلی شهرت داره. این شهر و تپه های اطرافش یکی از چهار مرکز بزرگ فسیل در دنیاست و قدمت فسیل هاش به ۱۰۰ میلیون سال میرسه! بیش از ۸۰ درصد فسیل هایی که پیدا شده متعلق به موجوداتی هستند که نسلشون منقرض شده. قیمت این فسیل ها خیلی متفاوته و یک فسیل بسیار کوچک و با کیفیت کم رو میشه با ۵ دلار خرید در حالیکه یک فسیل درست و حسابی تا صدها هزار دلار هم به فروش میره.
بعد از دیدن جبیل برگشتم سر جاده اصلی و با یک تاکسی-ون و دادن کرایه ۱۰۰۰ لیری مسافت ۱۵ کیلومتری تا شهر بترون رو رفتم. بترون Batroun که بیشتر شبیه روستا بود تا شهر، در قدیم یک بندر با اهمیت بوده ولی الان چیز زیادی از ابهتش و شکوه گذشتش باقی نمونده. فضای آروم شهر بدور از هیاهوی شهرهای قبلی لذت بخش بود.
- ۹۸/۰۷/۱۳